اشعار فریدون مشیری – نغمه های دیلمان
تو را میتوان شنید در این نغمه ها هنوز
همان همزبان جان همنغمه های دیلمانان آشنا هنوز
قضا برفکند تیغ،تو افتادی از ستیغ
منو این همه دریغ،در این تنگنا هنوز
تنی مانده بر زمین،بر او دشنه های کین
دلی میتپد چنین،به عشق شما هنوز
به جامانده زان سوار،که گم شد در این غبار
سرشکی ستاره وار،به چشمان ما هنوز
نسیمی گذر نکرد،بر این لاله های زرد
جز آن تند باد سرد که بارد بلا هنوز
کجا سردهد نوا؟ همه تیر ناروا
فرو بار از هوا،بر این بینوا هنوز
نه غم می دهد امان نه می گردد اسمان
من و وای دیلمان به یاد صبا هنوز
نیامد سحرگهان به فریاد همراهان
که پیچید بر جهان شب دیر شا هنوز
شکیبی چه پروریم لهیبی بگستریم
نهیبی بر اوریم نمردیم تا هنوز