دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» عاشقانه هاموزیک دانلود

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 1,993 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

دختر گیسو طلای شهر حافظ حالتان

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 16 دسامبر 2020

دختر ِ گیسو طلای ِ شهر ِحافظ حالتان
کم بناز از چشم ناز و بـاغ سن و سالتان

از نسیـم دلـــــربای ِ عطــر زلفـت آمــدم
از خیابان نمازی تا ارم دنبالتان
 
گرچه ریزد نم نم ازگلهای اندامت هوس
یک نفس راضی نباشم تـا کنـم‌ اغفالتان

هوشم از سر میرباید میوه های نورسَت
نخ به نخ باید بدوزم دل به سیب کالتان

تِق تِق کفشت که برداردسکوت کوچه‌ را
پشتِ سر پروانه میریزد به روی ِ شالتان

لااقـل وِرد ِ زبان کـن آرزویـت را کـه من
از کتاب خـواجـه‌ ی عاشق بگیرم فالتان

آنقَـدر نازی کـه از قصر بلور افتاده است
موجی از رنگین کمان بر وسعت اقبالتان

دانه ی ریز سیاهی روی لب داری که ماه
می گشاید چهره از اعجاز خط و خالتان

عاقبت مـا را به کشتن میدهد بانو عسل
تاب زلف و چشم ناز و گونه‌ های چالتان

561 views مشاهده

در سیاهی پرده افتاد از رخ تابانتان(علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 14 دسامبر 2020

در سیـاهی پـــــرده افتــــاد از رخ تابانتان
شد مسیر ِ کـــوچه روشن تا لـب ِ ایوانتان

کردی از ناز نگاهت روز و شب افسونگری
تـا شوم با سِحر و جادو شاعـر چشمـانتان

نـم نـم بـاد صبـا از بس به مویت شانه زد
میتراودبوی‌خوش از زلف مشک افشانتان

جان به دست ورطه ی تلخ هلاکت میدهد
آن که نوشد قهـوه ی قاجـاری از فنجانتان

سال ها عاشق تر از گنجشککی برچیده ام
روی دست ِ پنجـــره از ریـــزه هـای نانتان

آنقَـــدر نـاز و فـــریبایی کــه هنگام سماع
مـــولوی را دل ربــاید دامــــن چـرخانتان

ای بهشتت سرزمین عجز و عصیان و گناه
آدم عـــاقل نچینـــــد سیـبی از بستـانتـان

در نگـاه ِ بی قـــرارم زل نــزن بانــو عسل 
پـاره گـــردانَـد دلـــم را نــاوک مـــژگانتان

علی قیصری 

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲ ب.ظ توسط علی قیصری
 | 

505 views مشاهده

با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی (علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : پنج‌شنبه 17 سپتامبر 2020

با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی
تا بــه پشـت جنگل ِ پرت طـلا ریـز آمدی

ازمیان کوچه‌ها آندم که شهریورگریخت
ناگهان باخش‌خش ِفصل دل انگیز آمدی

در پس ِ باغ ِ اقـاقی منتظر بـودم تـو را
ای خوشا بر من که با بوی دلاویز آمدی

از کنـار کلبه‌ ی مخروبه ام رد می شدی!
یـا بـرای دیـدن ِ این یـار ناچیـز آمده ای

مِثل مـولانا مگر افتـاده ای دنبال شمس
کز مسیـر قـونیـه تـا شهــر تبــریـز آمدی

ای فــدای چشــم نـاز و آن نگاه نافــذت
تازه فهمیدم که از بی راهه یکـریز آمدی

“آمـدی جانـم بـه قربانت ولی حالا چرا”
در شک افتادم‌که قدری شُبهه آمیزآمدی

گرد و خاک ِآسمان داردنشان ازسرعتت
بیگمان بانو عسل بر پشت شبدیز آمدی

علی قیصری 

+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۹ ب.ظ توسط علی قیصری
 | 

655 views مشاهده

قطره ای پرت از گلوی تَنگ تُنگ ِ ماهی ام
از خود آگاهی به سوی بی نهایت راهی ام

از تب و تابی که دارم سر به ساحل میزنم
جایی از دریا نـدارد تاب کثرت خواهی ام

آنقَـدر آسیـمه سـر هستم کـه‌ امـواج بلـند
هم چنان روی تنم می ریزد از کوتاهی ام

سالها از بغض معنـا دار شب فهمیده است
عقـــده هـای ماهیـان بــــرکـه را آگاهی ام

ذره ای از خون فرهادم‌ بـه روی صخره ها
در هـــوای ِ دیـدن ِ شیـرین کرمانشاهی ام

درد ِ جانسوزی دمـادم بـر سر زا می کشم 
تا مگـر شعـری بــزایـد قصه های واهی ام

دائماً بانـو عسل از دوری ات افتاده است
واژه هـای بی رمق بـر پاره برگ ِ کاهی ام

علی قیصری 

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰ ب.ظ توسط علی قیصری
 | 

497 views مشاهده

رفتی اماخاطراتت پیش من جامانده است
عطرِ یادت در هـوای خـانه مانا مانده است

آنقَــدر آسیمه سر گشتم کـه بعـد از رفتنت
در دل رنجیده ام غم های دنیا مانده است

بعدِ تو در را به روی روز و شب بستم ولی
پلک چشم پنجره درحسرتت وامانده است

گـوشه ی دنـج اتاقـم روی میــز ِ شیشه ای
دور عکست قـاب ِ نایاب مطلا مانده است

همچنان باخاطری افسرده می جوید تو را
لابـلای کوچه ها مردی که تنها مانده است

در میـان غصــه هــای ِ دفتـر شعــرم هنوز
قصه هایی از غـم مجنونِ لیلا مانده است

بستـه ای راه نفــوذم را تـو از سنگین دلی
سال هادیوار قلبت سنگ خارا مانده است

روزِ دل کندن عسل بانو مگر چشمت ندید
برکه خونین چشمم را که دریا مانده است

علی قیصری 

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰ ق.ظ توسط علی قیصری
 | 

577 views مشاهده

دامنِ سبزت پر از گل هـای نازِ دلبری ست
نم نم گلخنده هایت نغمه سازِ دلبری ست

کـم نـدارد بایگانی نسخه ای از خُلق نیک
آن چه در پرونده داری امتیازِ دلبری ست

سالها در زیر شالت خودنمایی کرده است
چتـر زلفت همچنان در اهتزازِ دلبری ست

برده ای با چشم و‌ ابرویت قرار از بیقرار
اینهمه ناز و ادا از رمــز و رازِ دلبری ست

عاشقـانت را بکش با دلفـریبی تک بـه تک
تابه دستت یک بغل برگ جوازِدلبری ست

ردِ دندانت شبی روی لبـم‌ جا خوش نکرد
ازعطش لبهای من محتاج گازِ دلبری ست

گـرچه منعم‌ میکنند از چیـدن ممنوعه ها
در پس ِ پیراهنت سیب مجـازِ دلبری ست

ای عسل بانو نبایـد محـو چشمـانت شوم
بی گمان برق نگاهت روی فـازِ دلبری ست

راز و رمـزش را نمیدانم ولی عشقم هنوز
بین مهــــرویان عالـم یکـه تاز دلبـری ست

علی قیصری 

445 views مشاهده

از همان روزی که زندانی شدند آزادها (علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 25 نوامبر 2019

از همـان روزی کــه زنـدانی شـدند آزادها
وعـده ی هــر گونه آزادی پــریـد از یادها

آتش تنــد ِ مسلسل انـدکی فــرصت نداد
تـا کمی بـالا بیایـــد از گلــــو فــــــریادها

طبقِ دستور خـــدایان لازم الاجـــرا بـوَد
با حضـور چکمه پوشان حکـم استبدادها

جای جای سرزمینم جـایگاهِ شیون است
شکوه دارد شروه شروه میهن از بیدادها

سرو سرسبزی بدور ازشعله ی آتش نماند
گُر گرفت ازخشم طوفان دامن شمشادها

دشمن اندیشه نگـذارد کــه در دانش سرا
تـا شـود روزی شکــوفا بـاغ استعـــدادها

از بـداقبـالی میانِ دود و دم افتاده است
سرنوشت ما بـه دست جمعی از معتادها

پا منه در بزم نا اهلان که دام افکنده اند
ای عسل بانـو بترس از حیلــه ی شیادها

علی قیصری 

389 views مشاهده

چشم ناز و عشوه های ماه بانو را ببین(علی قیصری)

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 24 نوامبر 2019

چشــم ناز و عشـوه هـای مـاه بانو را ببین
تاب زلـف و خـط نستعلیـق ابــــرو را ببین

مظهــرِ افسونگـری دل می بـرد از مـردمان
انـدکی از معجـزات سِحـر و جـادو را ببین

خیره می ماند پلنگ از دیدنِ مـارالِ دشت
راز و رمــز سُــرمه در چشمانِ آهـو را ببین

شُـر شُـرِ ابـــریشم از بـالا بـــریـزد بر کمــر
در دو سمت شانـه ها امـواج گیسو را ببین

عطرِناب وسوسه درکوچه هاپیچیده است
لا به لایِ چینِ دامـن برگ ِ شب بـو را ببین

دشت بازِپیرهن محدوده ی ممنوعه هاست
میوه های دلفریب و سیب خوشبو را ببین

در خلیجِ همدلی مــرغان وحشی خفته اند
زُل بـزن بــر بـرکــه هـا آرامش قــو را ببین

برترین هـایِ مکاتـب عاجزند از فهـم عشق
در جَدل ها بحث ِسقراط و ارسطو را ببین

از لب سـرخ عسل بانـو بـریـزد شهـد عشق
شعـر جــاری در میـان ِ کـام کنـــدو را ببین

علی قیصری 

368 views مشاهده

بزن آهنگ بشکن را که بشکن بشکن است امشب
پیاپی آن چـه می ریـزد گلِ پیراهن است امشب

کنـــارِ زنبـــقِ وحشی صبــا پیــوسته می رقصد
به نازِ نسترن هایی که پشت خرمن است امشب

هنــوز از راه نامــــردی حسادت می کـند گــویا
غـم دیـرینه انگاری کـه با ما دشمن است امشب

الا “یـــا ایهّـــــا الســـاقی اَدِر کـــــاَســـاً و ناوِلها”
که دُردِ ساغر و پیمانه ها مرد افکن است امشب

سُــرور و جشــن شـادی را سیاهی بـــر نمی تابد
درونِ منـــزلِ دشمن صــدای شیون است امشب

خـداونـدا که کـوه یخ بـه زودی سرنگون گــردد
تمــام ِآرزوهــــایم شکــست بهـــمن است امشب

یکی از کوچه ام بگذشت و سهواً حلقه بر در زد
به خود گفتم عسل بانو در آغوش من است امشب

علی قیصری 

439 views مشاهده

زندگینامه ی نواب صفا

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 4 آگوست 2019

سیّد اسماعیل نوّاب صفا نویسنده، محقق، شاعر و ترانه‌ سرای ایرانی

در بیست و نهم اسفند ۱۳۰۳ در کرمانشاه دیده به جهان گشود

خاندان پدری او از جملهٔ نواب‌های اصفهان بودند

بطور کلّی در اصفهان به خانواده‌های منسوب به صفویّه  نوّاب می‌گفتند

 دایی پدرش میرزا عبدالوهاب خان معتمدالدوله ملقب به نشاط اصفهانی

از شاعران دورهٔ قاجار بود

اسماعیل نوّاب صفا تحصیلات ابتدائی خود را در کرمانشاه سپری

و پس از چندی به همراه خانواده ی خود به گرگان و بعد به تهران می‌آیند

وی اوّلین شعرش را در سال ۱۳۲۳ در بیست سالگی در

روزنامه توفیق به چاپ می‌رساند

در آن موقع محمّد علی توفیق صاحب امتیاز و ابوالقاسم حالت

سر دبیر این روزنامه بودند

در تابستان ۱۳۲۵ به عضویّت نخستین کنگره شعرا و نویسندگان

که در خانه فرهنگی ایران و شوروی تشکیل شده بود انتخاب شد

رئیس کنگره ملک الشعرای بهار بود و صادق هدایت نیز

عضو هیئت رئیسهٔ آن بود

وی در سال ۱۳۲۶ با استاد اسماعیل مهرتاش آشنا شد

که در آن روزها جامعه باربد را تأسیس کرده بود

نوّاب صفا در شهریور ۱۳۲۶ همکاری خود را با رادیو تهران

آغاز و به عضویّت و دبیری شورای نویسندگان رادیو درآمد

وهمچنین بر، برنامه های رادیو نظارت می‌ کرد

وی برای تماشاخانه‌های تهران  پیش پرده می‌ساخت

و گاهی نیز در مجلّه هائی مثل تهران مصوّر

اشعاری سیاسی با امضاء مولانا صفا به چاپ رساند

وی تا سالهای قبل از انقلاب ایران و همینطور در چند مورد

طی سالهای پس از انقلاب

به فعالیت ترانه‌سرایی خویش ادامه داد

 و تا پایان عمر به تحقیق و نویسندگی نیز مشغول شد

 از جمله می‌توان به چاپ کتابهای

قصهٔ شمع که شرح خاطرات هنری او است

تفسیر پنج قصیده از اسدی طوسی 

نغمهٔ مهر که شرح حال پنج شاعر و عارف مشهور از جمله

مولانا، سعدی، حافظ، بابا طاهر و خواجه عبدالله انصاری

می‌باشد اشاره کرد

همچنین مجموعهٔ اشعارش به نام

از یاد رفته و مجموعهٔ ترانه‌هایش با نام تک درخت

در همین سال‌ها به چاپ رسیده‌ است

اسماعیل نوّاب صفا در ۱۹ فروردین ماه سال ۱۳۸۴ درگذشت

و پیکرش در قطعه هنرمندان

واقع در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد

 

به عشق هر که دل بستم، از اول خصم جانم شد

به هر کس مهر کردم، عاقبت نامهربانم شد

کسی از راه دلسوزی، نزد بر آتشم آبی

وفای شمع را نازم، که عمری همزبانم شد

رهایی نیست مقدورم، ز بند عشقش ای ناصح

من آن صیدم کز اول دام صیاد آشیانم شد

به دستش تا سپردم دل، چو لاله داغدارم کرد

به پایش تا فشاندم جان، چو نرگس سرگرانم شد

هزاران خون دل خوردم که بینم بی رقیب او را

چه سود از خلوت وصلش که شرمم پاسبانم شد

“صفا” می سوخت چون پروانه و می گفت دلشادم

 که همچون شمع، روشن در جهان راز نهانم شد

 

375 views مشاهده