دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی

» عشقموزیک دانلود » صفحه 10

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
ای نام تو بهترین سر آغاز
یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳
دانلود آهنگ علی یاسینی به نام دیوار
پخش آنلاین علی یاسینی - دیوار بازدید : 2,162 views مشاهده
00:00
00:00
پخش آنلاین موزیک

ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : جمعه 10 آوریل 2015

به ﻗﻮﻝ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ :
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ …
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ :
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ ” ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﻡ …
“ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ …
ﺷﺎﯾﺪﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ …
ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ …
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ …
ﻭ  ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ…

324 views مشاهده

عشق و آزادی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : جمعه 10 آوریل 2015

خدا

مردمان شهر برای آزادی تابوت ساختند
و برای عشق مرز ،
غافل از اینکه …
نه آزادی در تابوت جای می گیرد
و نه عشق مرز می شناسد

343 views مشاهده

زندگی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 31 مارس 2015

زندگی “باغی” است
که با عشق “باقی” است
“مشغول دل” باش
نه “دل مشغول”
پیش تر “غصه های ما”
از “قصه های خیالی ماست”
پس بدان اگر “فرهاد” باشی
همه چیز “شیرین” است.

417 views مشاهده

تمام دنیای من

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : سه‌شنبه 31 مارس 2015

عشق لیاقت میخواهد …
و عاشق شدن جرات …
همیشه در پی کسی باش که با تمام
کمی ها و کاستی ها و عیب هایت …
حاضر باشد به تو عشق بورزد …
و تو را به همه ی دنیا نشان بدهد
و بگوید که :
این تمام دنیای من است

882 views مشاهده

طناب دار

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 23 مارس 2015

طناب دار جلو چشام
یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام
رفیقام قاطی دشمنام،
نمیشه تشخیص دادشون از هم
مثل ضربه هایی که زده بودم
نا منظم و پشت سر هم
میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر
یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر
نگاهش قفل تو چشام
خالی میشه زیر پاهام
یکم سر و صدا
تـمـام

425 views مشاهده

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : دوشنبه 16 مارس 2015

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ
ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﯾﺎ ﺯﺷﺖ
ﭼﺎﻗﯽ ﯾﺎ ﻻﻏﺮ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻣﯽﺟﻨﮕﺪ
ﺑﺎ ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭﯼ
ﮐﻪ دم ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻥ
ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ
ﺍﻣﺎ
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯾﯽ ﻣﯿﺮﻭﺩ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺣﺘﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪﺀ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺘﺮﺳﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺣﺘﯽ ﺑﯽ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ
ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮ
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻭ ﻧﺎﮐﺲ ﺧﺮﺝ ﻧﮑﻦ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺭﺯﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ
ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﻘﯿﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻫﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ
ﻭ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ

355 views مشاهده

اشعار فریدون مشیری – برد با کیست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 18 فوریه 2015

سرو می‌نازید و می‌بالید سخت :
– از من آیا هست زیباتر درخت‌؟
برد با من نیست آیا‌؟
من‌، پرند نوبهاری بی‌خزانم در بر است!
گل به او خندید و گفت :
– از تو زیباتر منم‌، کز رنگ و بوی
تاج نازم بر سر است.
چهره‌ی نرگس به خود‌خواهی شکفت
چشم بر یاران خام‌ اندیش‌، گفت :
– دست‌تان خالی‌ست در آن‌جا‌، که من
دامنم سرشار از گنج زر است!
ارغوان آتشین رخسار گفت :
– برد با همتای روی دلبرست!
لاله‌ها مستانه رقصیدند،
یعنی‌:
– غافلید !
در جهانی این‌چنین ناپایدار
برد با آن‌کس که چون ما سرخوشان
تا نفس دارد به دستش ساغر است!
پای دیواری‌، درون یک اجاق‌،
کنده‌ای می‌سوخت‌، در آن سوی باغ
باغبان پیر را با شعله‌ها
رمز و رازی بود‌، سر جنباند و گفت :
– برد با خاکستر است!
برد با او بود یا نه
روز دیگر، بامداد
توده‌ی خاکستری را
هر طرف می‌برد باد !

519 views مشاهده

اشعار فریدون مشیری – دست

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 18 فوریه 2015

از دل و ديده ، گرامی تر هم
آيا هست ؟
– دست ،
آری ، ز دل و ديده گرامی تر :
دست !
زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،
بی گمان دست گرانقدرتر است .
هر چه حاصل كنی از دنيا ،
دستاورد است !
هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمين ،
دست دارد همه را زير نگين !
سلطنت را كه شنيده ست چنين ؟!
شرف دست همين بس كه نوشتن با اوست !
خوشترين مايه دلبستگي من با اوست .
در فروبسته ترين دشواری ،
در گرانبارترين نوميدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
– هيچت ار نيست مخور خون جگر ،
دست كه هست !
بيستون را ياد آر ،
دست هايت را بسپار به كار ،
كوه را چون پَر كاه از سر راهت بردار !
وه چه نيروی شگفت انگيزي است ،
دست هايی كه به هم پيوسته است !
به يقين ، هر كه به هر جای ، در آيد از پاي
دست هايش بسته است !
دست در دست كسی ،
يعنی : پيوند دو جان !
دست در دست كسی
يعنی : پيمان دو عشق !
دست در دست كسی داری اگر ،
دانی ، دست ،
چه سخن ها كه بيان می كند از دوست به دوست ؛
لحظه ای چند كه از دست طبيب ،
گرمی مهر به پيشانی بيمار رسد ؛
نوشداروی شفا بخش تر از داروی اوست !
چون به رقص آيی و سرمست برافشاني دست ،
پرچم شادی و شوق است كه افراشته ای !
لشكر غم خورد از پرچم دست تو شكست !
دست ، گنجينه مهر و هنر است :
خواه بر پرده ساز ،
خواه در گردن دوست ،
خواه بر چهره نقش ،
خواه بر دنده چرخ ،
خواه بر دسته داس ،
خواه در ياري نابينايی ،
خواه در ساختن فردايی !
آنچه آتش به دلم مي زند ، اينك ، هر دم
سرنوشت بشرست ،
داده با تلخی غم های دگر دست به هم !
بار اين درد و دريغ است كه ما
تيرهامان به هدف نيك رسيده است ، ولی
دست هامان ، نرسيده است به هم !

393 views مشاهده

اشعار فریدون مشیری – ارغوان شادی

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 18 فوریه 2015

چگونه پیچک غم ارغوان شادی را
به باغ خاطر ما جاودانه پژمرده است
چگونه کم کم زنگار ناامیدی ها
جلای آیینه شورو شوق رابرده است
لبان ما دیری است
به هم فشرده چو نیلوفران نشکفته است
چنان به زندگی بی نشاط خو کردیم
که نقش روشن لبخند یادمان رفته است
ببین به چهره ی این مردمان راهگذر
دل تمامیشان غنچه ی نخندیده است
هنوز خانه هایی از خانه های این سامان
شبی ز بانگ سرود وسرور همخوانان
دمی ز شادی و پاکوب دست افشانان
به خود نلرزیده است
ببین که بر سر دلهامان چه اوردیم
ببین ناخواسته با عمر خود چه ها کردیم
چرا چو ماتمیان بی خروش میمانیم؟
چرا سرود نیایش به بامداد به نور
سرود گندم باران
سرود شالیزار
سرود مادر پدر کودک
سرود وطن
سرود زندگی و عشق را نمیخوانیم؟
یکی بپرس که از زندگی چه میدانیم؟
نفس کشیدن آیا نشان زیستن است؟
خموش مردن؟
یا شور و شوق پروردن؟
چو افتاب به لحظه ها درخشیدن.
امید و شادی و شورو نشاط بخشیدن
مگر نه اینکه غمی سهمگین به دل داریم
مگر نه اینکه به رنجی گران گرفتاریم
نشاط مان راباید همیشه چون خورشید
بلند و گرم در اعماق جان نگه داریم
مده به پیچک غم اب و افتاب و نسیم
بیا دو باره به فریاد ارغوان برسیم

358 views مشاهده

اشعار فریدون مشیری – دست غریق

دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : چهارشنبه 18 فوریه 2015

دست غريقی به دست توست ، كه دريا
در پي آن طعمه ، در تلاش و تكاپوست .
دست غريقی به دست توست ، كه هر موج
می زندش مشت ،
می كَندَش موي ،
می دَرَدش پوست !
هر چه توان در تو بوده ، برده به غارت ،
هر چه رمق در تو بوده ، رفته به تاراج .
می كُشدت درد ،
می كِشدت آب ،
بر سر و روی تو تازيانه امواج !
زور تو ناچيز و زور موج زياد است
راه تو بسته ست و دست و پای تو خسته ست .
دست تو از دست او جدا شدنی نيست
رشته ای از جان او به جان تو بسته ست !
طرفه نبردی است ، نابرابر ، خونبار ،
حمله موجت ميان ورطه كشانده ست .
گاه ، يقين می كنی ، كه اينك ، تا مرگ ،
فاصله ای جز يكی دو لحظه نمانده ست !
دير زمانی است ، اين غريق ، دريغا
سخت فسرده ست و دل به مرگ سپرده ست
در تو ، شگفتا ! هنوز ، در دل گرداب
ذره ای از گرمی اميد ، نمرده است !

375 views مشاهده