دانلود آهنگ سفر کرده از دلکش به همراه متن ترانه
کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی
که پیش چشمم بر دگر رفتی
بیا به بالینم،که جان مسکینم
تابِ غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد
جان بی تو ثمر ندارد
مگر چه کردم
که بی خبر رفتی
چه قصّه ها که از وفا گفتی با من
تو بی محبتی کنون جانا یا من؟
تو چنان شرر به خدا خبر ز خدا نداری
رَوَد آتش از سرِ آن سرا که تو پا گذاری
سوزِ دلم را تو ندانی ، آتش جانم ننشانی
با غمت درآمیزم،از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین،کز میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آغوش تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که قدح نوش تو باشم (ادامه)
چه شود اگر نفس سحر خبری زِ توآرد
به کَس ِ دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی،بردی
طاقت این دلِ زارِ مرا بردی،بردی
کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی