اشعار فریدون مشیری – زبان نگاه
دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 7 فوریه 2015
از برگها شنیده ام اواز ماه را
وز آب ها ترانه خواب گیاه را
آموختم ز برق سرشک ستاره ها
فریاد اشک را و زبان نگاه را
و آن چشم آهوانه که یک عمر روز و شب
بی گریه سر نکرد
غم را به من نمود و شبان سیاه را…
با آن که در تبسم مهر تو یافتم
ذوق نگاه را
اما
همیشه زمزمه ای جاریست بر لبم
کای عشق…
پیش از آن که تو خاکسترم کنی
ای کاش می شناختم از راه … چاه را…
312 views مشاهده
دیدگاهها برای اشعار فریدون مشیری – زبان نگاه بسته هستند