اشعار فریدون مشیری – جهان هنر
دسته بندی : عاشقانه ها تاریخ : شنبه 31 ژانویه 2015
رفت انکه در جهان هنر جز خدا نبود
رفت آنکه یک نفس ز خدایی جدا نبود
افسرد نای و ساز و شکست و ترانه مرد
ظلمی چنین بزرگ خدایا روا نبود
بی او ز ساز عشق نوایی نمی رسد
تا بود ساز عشق چنین بی نوا نبود
از جان خود به روی هنر مایه میگذاشت
وزاین محیط قسمت او جز بلا نبود
عمری صبا به پای نهال هنر نشست
روزی ثمر رسید که دیگر صبا نبود
اما صبا ترانه جاوید قرنهاست
گیرم دو روز در بر ما بود یا نبود
ای پر کشیده سوی دیار فرشتگان
چشم تو جز به عالم لاهوت وا نبود
بال و پری بزن به فضای جهان روح
در این قفس برای تو یک ذره جا نبود
پرواز کن که عالم جان زیر بال تست
جای تو در تباهی این تنگنا نبود
مرهم گذار خاطر ما در عزای تو
جز یاد نغمه های تو اشک ما نبود
272 views مشاهده
دیدگاهها برای اشعار فریدون مشیری – جهان هنر بسته هستند