دانلود آهنگ بازم صدای نی میاد از فرهاد مهراد
بازم صدای نی میاد
آواز پی در پی میاد
لطفعلی خانم کی میاد؟
لطفعلیخان بوالهوس
زن و بچهات رو بردن طبس
طبس کجا؟ اینجا کجا؟
بازم صدای نی مییاد
آواز پی در پی میآد ( ادامه )
بازم صدای نی میاد
آواز پی در پی میاد
لطفعلی خانم کی میاد؟
لطفعلیخان بوالهوس
زن و بچهات رو بردن طبس
طبس کجا؟ اینجا کجا؟
بازم صدای نی مییاد
آواز پی در پی میآد ( ادامه )
جغد بارون خوردهئی تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره؟
پای بردههای شب اسیر زنجیر غم ئه
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده
من اسیر سایههای شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون؛
پا به پای سایهها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده ( ادامه )
کوچه ها باریکن دکونها بسته اس
خونه ها تاریکن طاقها شکسته اس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگاه کن مرده ها به مرده نمی رن
حتی به شمع جون سپرده نمی رن
شکل فانوسی ان که اگه خاموشه
واسه نفت نیست، هنوز یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب امید و از بد گله ندارم ( ادامه )
تو فکر یک سقف ام یک سقف بیروزن
یک سقف پابرجا محکمتر از آهن
سقفی که تنپوش هراس ما باشه
تو سردی شبها لباس ما باشه
سقفی اندازهی قلب من و تو
واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینهها
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم؛
زندگیمو زیر این سقف با تو اندازه میگیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه میگیرم ( ادامه )
میبینم صورتمو تو آینه
با لبی خسته میپرسم از خودم
این غریبه کیه ؟ از من چی میخواد ؟
اون به من یا من به اون خیره شدم ؟
باورم نمیشه هر چی می بینم
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم
به خودم میگم که این صورتکه
میتونم از صورتم ورش دارم
میکشم دستامو روی صورتام
هر چی باید بدونم دستام میگه
منو توی آینه نشون میده
میگه: این تو ای نه هیچ کس دیگه
جای پاهای تموم قصهها ( ادامه )
تو هم با من نبودی
مثل من با من
و حتا مثل تن با من
تو هم با من نبودی
آن که میپنداشتم باید هوا باشد
و یا حتا، گمان میکردم این تو
باید از خیل خبرچینان جدا باشد
تو هم با من نبودی
تو هم با من نبودی
تو هم از ما نبودی
آن که ذات درد را باید صدا باشد
و یا با من، چنان همسفرهی شب
باید از جنس من و عشق و خدا باشد ( ادامه )
والا پیامدار محمد گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور نمیماند برپا و استوار
آنگاه تمثیلوار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا ( ادامه )
شنبه روز بدی بود، روز بیحوصلهگی
وقت خوبی که میشد غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبهی من جدول نیمهتموم
همه خونههاش سیاه روی خونه جغد شوم
صفحهی کهنهی یادداشتای من
گف دوشنبه روز میلاد من ئه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه ( ادامه )
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره کوچه به کوچه
باغ انگوری باغ آلوچه
دره به دره صحرا به صحرا
اون جا که شبا پشت بیشهها
یه پری میاد ترسون و لرزون
پاشو میذاره تو آب چشمه
شونه میکنه موی پریشون
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره ته اون دره
اونجا که شبا یکه و تنها
تک درخت بید شاد و پرامید
میکنه به ناز دسشو دراز
که یه ستاره بچکه مث یه چیکه بارون ( ادامه )
توی قاب خیس این پنجرهها
عکسی از جمعهی غمگین میبینم
چه سیاه ئه به تناش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیا خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
نفسام در نمیآد، جمعهها سر نمیآد
کاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیآد
داره از ابر سیا خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
عمر جمعه به هزار سال میرسه
جمعهها غم دیگه بیداد میکنه ( ادامه )