طناز من ای ناز من ای ناز
باز از تو میگم تو شعر و اواز
باز باهم می خندیم
باز باهم می رقصیم
اما نه به این ساز
این زندگی اینجور نمی مونه
عشق من ازم دور نمی مونه
صاحب داره دنیا همه کاراش
اینجوری که ناجور نمی مونه
دنیام که به تاریکیه شبهاست
تو چشمای من اشک یه دریاست ( ادامه )
امشب ای سرو من در کنار کیستی
دوش بودی یار من امروز یار کیستی
برده ای صبر و قرار از من رفتی از نظر
ای قرار جان و دل صبر و قرار کیستی
امشب سر هر کوچه دنبال تو می گردم
هر رهگذری گوید من عاشق و ولگردم
از رهگذران پرسم من جا و مکان تو
بر هر گذری گویم من نام و نشان تو
گر میشنوی صوتم اواز ده اینجایم ( ادامه )
بی تو ای روشنگر شبهای من
بوسه میزد ناله بر لبهای من
در بلور اشک من یاد تو بود
در سکوت سینه فریاد تو بود
مخمل سرخ شفق رنگ تو داشت
پرده های ساز اهنگ تو داشت
تو شادیه گذشتمی بخت سعید رفتمی
تو این هیاهوی غریب بهونه یه قشنگمی
گفتی نگو دوست دارم حرفتو باور ندارم
اشتباه می کنی بازم اشتباه می کنی بازم
دوست دارم قدر خدا قدر تمام قصه ها ( ادامه )
محض رضای خدا به من بگو بی وفا
بعد یه عمر اشنایی چرا گشتی جدا
گفتی تا روز پیری تا وقتیکه بمیری
تا دنیا دنیا باشه پیشم می مونی و نمیری
بگو با که هستی حالا کی و می پرستی
دستای گرمتو گذاشتی تو چه دستی ( ادامه )
چشای تو نور کوچه باغ رازه
چشایه من ظلمت شب نیازه
با همدیگه راز و نیازی داشتیم
حکایت دور و درازی داشتیم
اما پس از اون آشنایی اون همدلی
اون همزبانی از گرد راه اومد جدایی
رفتی و چشم برام گذاشتی تو این قفس
تنهام گذاشتی حالا نمی دونم کجایی ( ادامه )
یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که او را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را به زلف کودکی اویخت تا اورا بخنداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی ناگه ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال درد اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی در ارزویم عشقبازیست ( ادامه )
چون سرابی در کویر چون خیالی دلپذیر
رفته بودی آمدی اما چه دیر اما چه دیر
رفتی و آمد بهار بیقرارم بیقرار
خاطراتت را فقط از من مگیر از من مگیر
از میان قاب دودی رنگ شیشه
می بریدی از من اما تا همیشه
تا همیشه تا همیشه
با همه دریا دلی دل را به دریاها زدم
پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم
با هزاران آرزو با صد هزار شوق و امید
از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید ( ادامه )
برو برو که خسته ام از شکستنم
من عاصی از هر عشق و هر دل بستنم
کبوترم که پر زدم ز بام تو
بیزارم از نامت به لب آوردنم
یه روز سراب من و خواب من و شراب من تو بودی و تو
امروز شهاب من و تاب من و عذاب من تو هستی وتو
یه روز بهار من و یار من و قرار من تو بودی و تو
امروز خزان من و زوال من و زیان من تو هستی و تو ( ادامه )
شده ام بت پرست تو شب هجرون دیگه تمومه
گل مهتاب بر سر بومه عاشقی جز بر تو حرومه
که برای تو زنده ام
آه ، که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم شرر تو هر سينه ميزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه بت روی تو بشکنم ( ادامه )
پس از اون غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
شب و از قصه جدا کن چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای گریه های آخر من
اسمت و ببخش به لبهام بی تو خالیه نفسهام
قد بکش رو باور من زیر سایبون دستام
خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش ( ادامه )