دل بريدم از تمام زندگي
در تو گم گشتم به نام زندگي
با تو بودن شد برايم هر نفس
معني ناب کلام زندگي
اوج خواهش هاي تو اما کشيد
عاقبت ما را به کام زندگي
نوش دارويم بمان تلخي نکن
تا ننوشم زهر جام زندگي
معني هر دل بريدن مرگ بود
تو نبودي التيام زندگي ( ادامه )
خودش میدونه داره هر کسی آرزویی
این باشه آرزومون نریزه آبرویی
باهم بیایم دعا کنیم
خدامونو صدا کنیم
که آسمون بباره فراوونی بیاره
ازش بخوایم برامون سنگ تموم بذاره
راه های بسته باز شه هیچکی غریب نباشه
صورت و شکل هیچکس مردم فریب نباشه
شفا بده مریضو خط بزنه ستیزو
رو هیچ دیوار و بومی نخونه جغد شومی ( ادامه )
دو تا چشمام همه جا دنبال تو می گرده
با نبودنت دلم با قصه ها سر کرده
شب و روز در پی تو من همه جا را گشتم
یکی گفت غصه نخور اون داره بر می گرده
زندگی با عشق تو رنگ دیگه داشت برام
رفتی و بدون تو تلخ شده روز و شبام
دل من با هیچکسی نمی تونست خو بگیره
شب و روز منتظر و چشم براه موند نگام
کسی مثله تو نشد کسی مثله تو نبود
همش از خدا می خوام که بیایی زود زود ( ادامه )
پیش تو رو سیاهم تو بگذراز گناهم
ندامت و تو دیدی تو عالم نگاهم
تو خواستی من نخواستم با هم باشند دلامون
نشستی من نشستم به پای لحظه هامون
تو بودی من نبودم دیوونه مثل مجنون
تو موندی من نموندم به پای عهد و پیمون
نمی شه باور من کنار من نشستی
کسی که می پرستم تو بودی و تو هستی ( ادامه )
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه ام از عطرتو سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچون بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زالودگی ها کرد پاک
ای تپش های تن سوزان من
اتشی بر سایه مژگان من
ای مرا با شور شعر امیخته ( ادامه )
به دیدارم بیا ماه در اومد
چراغ روشن راه در اومد
اگه شب شده مهتاب توی راهه
نشون ما دو تا فانوس راهه
بذار بخنده چشمات به نگاهم
کتاب عاشقی توی نگاهه
عزیز من چشم انتظارم نذار
بیا و زندگی رو با خود بیار
با تو نفس کشیدن و دوست دارم
همیشه با تو بودن و دوست دارم
بیا که فصل پرواز و من ( ادامه )
عزیز هم قسم مگرکه مرگ من تو را دگر ز قلب من جدا کند
فدای چشم مست تو اگربه راه عشق تو خدا مرا فدا کند
ای نفسهای تو عاشق ای تو خوبه موندنی
زنده ام با نفسه تو تو همیشه با منی
مثل شبنم رو پر گل منو با خودت نگهدار
سینه تو گهواره ای کن برای این تن تب دار
زیر سقف عاشقیمون عطر موهاتو رها کن ( ادامه )
امان امان از دل من از این دل غافل من
اگه تو ناجی نبودی دلم می شد مشکل من
دلم یه همزبون می خواست
سرم یه سایه بون می خواست
تو دنیای نامهربون یه یار مهربون می خواست
تو ناجی من شدی باز رسیدی در اوج نیاز
شدی برام مثل یه بت خدای عشق بنده نواز
پیش از اینا چه بین جمع چه تنها ( ادامه )
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
صفحه یه ذهن کبوتر ابیست
خواب گل مهتابیست
ای نهایت در تو ابدیت در تو
ای همیشه با من تا همیشه بودن
باز کن چشمت را تا که گل باز شود
قصه یه زندگی اغاز شود
تا که از پنجره ی چشمانت عشق اغاز شو
تا دلم باز شود ( ادامه )
بازای الهه ی ناز با دل من بساز
کین غم جانگداز برود ز برم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری بسویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز ز خاطرببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را قدح
بخدا همچون مرغ پر شور شرر به سویت بپرم
انکه او ز غمت دلبندت چون من کیست ( ادامه )