اونقدرعاشق میشم
اونقدر از تو میگم که به یمن اسم تو
توی آسمون عشق رنگین کمون پیدا بشه
اونقدر عاشق میشم که تو سرزمین عشق
بعد مجنون یه نفر صاحب نشون پیدا بشه
تو مگه قلب منی که صدای نفسات هر جا هستم با منه ؟
تو مگه عمر منی که دم و بازدمم تو رو فریاد میزنه ؟
فقط تو رو داره فریاد میزنه ( ادامه )
به تو گفتم منو عاشق نکن ديوونه ميشم
منو از خونه آواره نکن بي خونه ميشم
به تو گفتم! نگفتم؟
خطر کردي نترسيدي منو دلداده کردي
تو کردي هرچي با اين ساکته افتاده کردي
ديگه از کوچهء من راهه برگشتن نداري
منم دوست و منم دشمن کسي جز من نداري
به تو گفتم! نگفتم؟
نگفتم دل من بي اعتباره
اگه عاشق بشه پروا نداره
نمي فهمه خطر اين مرغ بيدل
قفس ميشکنه ميره تا ستاره
به تو گفتم! نگفتم؟ ( ادامه )
وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند
از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند
از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی
تکرار من در من مگر از من چه می ماند
غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی
غیر از غباری در لباس تن چه می ماند
از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟
از لحظه های رفته ی روشن چه می ماند؟ ( ادامه )
بی تو من خرابم در رنج و عذابم
چه ویرانگر ولی شیرینی ای عشق
گهی شاد و گهی غمگینی ای عشق
بیا که با همه افسون گری باز
برای درد دل تسکینی ای عشق
بی تو من خرابم در رنج و عذابم
ای عشق ای عشق ای عشق
نیایش هایم از تاثیر عشقه
که پایم بسته با زنجیر عشقت ( ادامه )
از جداشدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم نازینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگهدار
بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم
من که تو بن بست غربت
زخمی از آوار پاییز
فکر چشمای تو بودم
با دلی از گریه لبریز ( ادامه )
بیا با دیدهٔ خوشبینی به دنیا بنگریم
غصه را رها کنیم مژدهٔ شادی آوریم
بیا به قشنگی های زندگی نظر کنیم
روی بال آرزو به شهر عشق سفر کنیم
بیا از هر چی غم فرار کنیم
بیا پاییز دلو بهار کنیم
لحظه های عمر ما زود گذره
با یه چشم به هم زدن میگذره
چه خندون ، چه گریون داره میگذره عمرا
خودت رو نرنجون به کامت باشه دنیا
بیا تا شكستو باور نكنيم
گلای امیدو پرپر نکنیم ( ادامه )
قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم
قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم
راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری
چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری
نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم
تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری
من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها ( ادامه )
بيا تا ليلي و مجنون شويم افسانه اش با من
بيا با من به شهر عشق رو کن خانه اش با من
بيا تا سر به روي شانه هم را ز دل گوييم
اگر مويت چو روزم شد پريشان، شانه اش با من
در ميخانه چشمت به گلگشته نگه وا کن
خرابم کن خراب آبادي ويرانه اش با من
سلام اي غم سلام اي همزبان مهربان دل
پر پرواز وا کن چون پرستو لانه اش با من
مگو ديوانه خو زنجير گيسو را ز هم وا کن ( ادامه )
صبح که در پنجره تون وا می شه
خورشید از اون روزنه پیدا می شه
خاطره انگیز میشه باغ لبت
وقتی گل خنده شکوفا می شه
به که چه زیبایی گرم و دل آرایی مثل یه رویایی
دل من دیوونه برای تو پریشونه
بیا که دلم ز تو به خدا نمیشه جدا
دل من دیوونه برای تو پریشونه
بیا که دلم ز تو به خدا نمیشه
آسمون قلب تو آفتابیه
شهر شب از روی تو مهتابیه
آسمون قلب تو آفتابیه
شهر شب از روی تو مهتابیه ( ادامه )
بيا دست قشنگ مهربانت را عصايی کن که برخيزم
و شور انگيز و شوق آلود بدامان شقايقها بياويزم
بدزدم تيشه فرهاد عاشق را
و بي پروا چنان رعدي بناي سنگي غم را فرو ريزم
بسازم کلبه عشقی ميان باغ فرداها
و حافظ وار بر بام فلک
طرحي دگر از عشق اندازم و نقش ديگري ريزم
بيا واكن لبانم را به تكرار سرود عشق
كه من آن مرغ غمگين شباويزم
دلم می خواد تو سفره مون
يه لقمه نون داشت پر عشق
وسط برکتش ميشد ( ادامه )