با دل من این ندیده وفا
این نکرده خطا از برای خدا
یار من تو مهربان شو
تا که خدا عشق و مهر و وفا
هدیه کرده به ما در زمانه مرا
همدم و هم آشیان شو
بیا که به زاری چو ابر بهاری
بگریم و دامان تو بگیرم
اگر چه که یک دم نمیرم از این غم
ندیده رخت ترسم که بمیرم
بیا که نگاهت دو چشم سیاهت
کشیده مرا در عالم مستی
تو نور امیدی تو صبح سپیدی
بیا که رود از دل غم هستی
چو ابر بهاری تو عقدهگشایی
به سوز دل من تو ساز و نوایی
به گلشن عشقم تو شبنم پاکی
تو باد صبایی که جان فزایی
بیا که نگاهت دو چشم سیاهت ( ادامه )
درد جانسوز مرا
پروانه کی داند ز چیست؟
او بپای شمع می سوزد
مرا این وصل نیست
به سوز و درد عاشقان
به رنگ زرد عاشقان
تو را قسم تا هستم
با دلم مهربان شو
یکدل و یکزبان شو
الهی! کسی همچو من عاشق
یار عاشق کش بیوفا نشود
الهی! کسی چون من مبتلا
با غم عشق تو آشنا نشود
هر کس که دور از یار خود شد
یار دل بیمار خود شد
حال من افسرده ی حسرت کش آشفته داند
درد نهان و سوز پنهان مرا ناگفته خواند
بیا ببین این عشق هستی سوز تو با من چه کرده ( ادامه )
یاران مهربان دیروز و امروز من
برای تک تک شما تبریک نوروز من
در این سرای غربت دلی پر از محبت
برای تک تک شما داره امید عزت
من عاشق ایران و ایرانیم برای خاکم یه قربانیم
من با شما جون می گیرم سر وسامون می گیرم
از گل احساس شما عطر فراوون می گیرم
من به شما نمی مونم خودم این و می دونم
وقتی از ایرون می خونم از دل و از جون می خونم
هموطنان این عید نوروز شما مبارک ( ادامه )
بیا بی تو عزیزم دل من غصه داره
نمی خوام تو بدونی نگاهم گریه داره
مُردم از درد دوری عشق و رنج صبوری
کی میشه این زندونی رها بشه یه جوری
وای چه زندونی
امان از درد دوری دلا تا کی صبوری
دلا تا کی بنالم نمی پرسی از حالم
دل خون خون خون
اشک می ریزه میخونه دل دیوونه
آخه تا کی بنالم نمی پرسی از حالم
دل خون خون خون
بگو تا کی جدایی فغان از بی وفایی
دلا دلشوره دارم نکنه تو نیایی
آخه تا کی بنالم نمی پرسی از حالم
دل خون خون خون
اشک می ریزه میخونه دل دیوونه
همه ترسم همینه که تو رو من نبینم ( ادامه )
حالا که روزگار دل ما را شکست
با این سرکش مست دیگه چه میشه کرد
وقتی سرنوشت خودش اونه نوشت
با تقدیری که هست دیگه چه میشه کرد
شب تو سرای سینه دیونه داری کردم
توی این همه هیاهو خودم را یاری کردم
نشستم و نشستم آبرو داری کردم
به عشق دیدن تو لحظه شماری کردم
تو پیدا شدی تو سر نوشتم دیدم مسافر راه بهشتم
تو ی دفتر مهربونی دل اسم نازنین تو نوشتم ( ادامه )
دیونه خاکت منم
عاشق دل پاکت منم
با تو عجین روح وتنم ای وطن
بی تو سرا پایم غمه هر لحظه ام یه ماتمه
هر چی بگم بازم کمه وطن
مسافرهای خوشبخت کبوتر های آزاد
زندگیم تو سینه دیگه شده یه فریاد
منو با خود ببرید
تو اون دیار با عشق یارآتیش به جونم بزنید
دل شده پاره پاره اسیر روزگاره
صبر و تحمل دیگه نداره
اونی که عزیزترینه همیشه بهترینه
منتظر من تو اون دیاره تو اون دیاره تو اون دیاره
نمیشه احساس دل رو به زبون بیارم
وگرنه یه عالمه حرف نگفته دارم
اون که دنیای منه همیشه رویای منه
حالا یک عمریه که ازش خبر ندارم ( ادامه )
تو جاده عشق تو افتاده دلم
بخوای نخوای تن به سفر داده دلم
اگه توی جاده مه باشه تو راه هزار گره باشه
بجای قصر نور یه کلبه توی ده باشه
تو جاده عشق تو افتاده دلم
بخوای نخوای تن به سفر داده دلم
تو گرمای تابستون زیر برف زمستون
از جنگلهای بی عابر از بیشه های خوش ظاهر
از آسمونا و از دریا از اوج فریاد ابرا
تو جاده عشق توافتاده دلم
بخوای نخوای تن به سفر داده دلم ( ادامه )
میون دو تا عاشق هزاران کوه و دره
واسه غریب و آشنا شده دلم یه ذره
تو ای خدای عالم برات کاری نداره
که من عزیز خود رو ببینمش دوباره
تو ای خدای عالم برات کاری نداره
رسد عاشق به معشوق فقط با یک اشاره
برات کاری نداره
نگو نگو خدایا بنده نا سپاسم
خودت می دونی دیگه خسته از التماسم
بس که دل صبورم روز و شب و شمرده
روز وشب تکراری حوصلم و سربرده
میون دوتا عاشق هزاران کوه و دره ( ادامه )
خدایا من همون در به در دشت جنونم
همون دیونه عاشق بی نام ونشونم
خدایا مردم از چشم انتظاری
ندارم طاقت دیونه داری
گردش زمانه اگر برده از دل تو دگر
یاد یادگار مرا وای بر من
آه اگر به بوسه عشق
بر نداری از رخ من
اشک انتظار مرا وای بر من
خدایا مردم از چشم انتظاری
ندارم طاقت دیونه داری
لحظه ای نگشته رها خاطرم ز خاطره ها
آه اگر نیایی ومن گم کنم دوباره تو را وای بر من ( ادامه )
پلّه پلّه تا ملاقات خدا می روم
بی تحمّل سوی عرش کبریا می روم
از برکت نور عشق
ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا میروم
باد صبا که میشود هر نفسش مشکفشان
حکایت از عشق کند آورد از دوست نشان
عطر گلستان و چمن پر شده در خیال من
مستی عارفانهای ست قصهی شور و حال من
پله پله تا ملاقات خدا می روم
بی تحمل سوی عرش کبریا می روم
از برکت نور عشق
ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا میروم
صفای نیمه شبان عالمی دگر دارد
سکوت مطلق شب رازها به بر دارد
دلم ز خلوت شب دل نمیکند ( ادامه )