اومدی که عشق و با تو بشناسم
دنیایه شور و نشاط و بشناسم
اومدی که زیر سایه تو
من چشمیه اب حیات و بشناسم
تو خوبی تو ماهی فدات بشم الهی الهی
واسه من تو دنیا تو تنها تکیه گاهی امیدی پناهی
چو نسیم نو بهاران به نوازش گلستان اومدیه
مثله یک بارون رحمت به نجات سبزاران اومدی ( ادامه )
من از این دنیا چی می خوام دوتا صندلیه چوبی
که منو تو رو بشونه واسیه گفتن خوبی
من از این دنیا چی می خوام یه وجب زمین خالی
همونقدر که یک اتاقک بشه خونیه خیالیم
من از این دنیا چی می خوام یه جعبه مداد رنگی
بکشم رو تنه دنیا رنگ خوبی و قشنگی
ادامای دست و دلباز از تویه قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بار داریه باغچه ( ادامه )
زندگی با تو چقدر قشنگه خوبه
من وا سه نورعشق چه ابی رنگه
سر بزار آروم به رویه شونم
شیرینم وقتیکه خسته ازاین زمونم
ای غمه عشق تو چاریه من بودنت عمر دوباریه من
توی این شبهای بی ستاره چشمای قشنگ تو ستاریه من ( ادامه )
این چه عشقیست که دردل دارم
من ازاین عشق چه حاصل دارم
می گریزی ز من و در طلبت با زهم بازهم کوشش باطل دارم
باز لبهای عطش کرده من عشق سوزان تو را می جوید
می تپد قلبم و با هر طپشی قصه عشق تو را می گوید
این چه عشقیست که دردل دارم
من ازاین عشق چه حاصل دارم ( ادامه )
می خوام ازت دورشم اما نمیشه
مثله تو مغرور شم اما نمیشه
هزار هزارون بار دل و شکستی
می خوام که رنجور شم اما نمیشه
اخه دوست دارم تویی بال و پرم
دنیایه منی ای تاج سرم دردت به سرم
تا دنیا دنیاست مال منی
تو سرنوشتها دنبال منی
به باغ و بوستان من گل نمی خوام
تو بهارهرسال منی ( ادامه )
ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید دمیدن
ای همه خوبی همه پاکی تو کلام اخر من
ای تو پر از وسوسه عشق تو شدی تمامیه زندگیه من
اسم تو هر چی که میگم همه تکرار تو حرفهای دل من
چشم تو هرجا که میرم جاریه تو چشمای منتظر من
تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم ( ادامه )
شاه دخترون دختر گل به سر سرون دختر
شاه دخترون دختر گل به سر سرون دختر
برده اون نگاه تو عقل و هوش من از
ای گل گلستانم ای نو گل بستانم
چشمان سیاه تو چشمان سیاه تو
اتش زده بر جانم اتش زده بر جانم
این دل سرکش من تاب وتوان نداره
برای دیدن تو همیشه بی قراره
اگه پیشه من بیایی اگه پیشه من بیایی
دل دیگه غم نداره دل دیگه غم نداره
شاه دخترون دختر گل به سر سرورن دختر ( ادامه )
کفتر کاکل به سر های های
این خبر از من ببر وای وای
بگو به یارم که دوسش دارم
بگو برگرده چشم براشم من
خاطر خواشم من
من برات هر چی میگفتم همه از دل بود
همه از دل بود
همه از دل بود ( ادامه )
آرزو داشتم يار من تو باشي
چراغ شام تار من تو باشي
حالادونستم كه دنياپرستـي
خوردي شراب دورنگي و پستي
آخه واي واي واي ازاين دنيـا
آخا حيف حيف حيف ازاين دنيـا
بنویسم ور بامه طاقه بستان
تا كی وکیشم جور ناكسان ( ادامه )
نه از آشنايان وفا ديده ام
نه در باده نوشان صفا ديده ام
زنامردميها نرنجد دلم
كه از چشم خود هم خطا ديده ام
به خاكستر دل نگيرد شرار
من از برق چشمي بلا ديده ام
وفاي تو را نازم اي اشك غم
كه در ديده عمري تورا ديده ام
نه از آشنايان وفا ديده ام
نه در باده نوشان صفا ديده ام
زنامردميها نرنجد دلم
كه از چشم خود هم خطا ديده ام
طبيبا مكن منعم از جام مي ( ادامه )