دلبرم دلبر خانه خرابم کرد
چشم شهلایش دیده پر آبم کرد
به چشمان سیاه تو اسیرم
خدا می دونه دلم از تو نگیرم
بیا دردت به جان عاشق تو
نمیری تو به جای تو بمیرم
دلبرم دلبر
گفتم میری سفر آروم می گیرم
ندونستم که از دوریت می میرم
بهت گفتم برو هرجا که میری
به شرطی خاطراتم رو نگیری ( ادامه )
ای آنکه به جز تو هوایی به سرم نیست
کسی در نظرم نیست
جز یاد عزیزت، جز یاد عزیزت، کسی همسفرم نیست
مرا یار دگر نیست
قدر تو و احساس تو رو کسی نفهمید
دلت از همه رنجید
از عالم و آدم همه جا رنگ و ریا دید
دلت از همه رنجید
من مثل تو از دست همه رنج کشیدم
به جز غصه ندیدم
یک جرعه وفا از لب دریا طلبیدم
لب تشنه دویدم
ای تو نایاب گوهر ناب
راز مخمل ترمه خواب ( ادامه )
عشق من منو صدا کن منو از خودم رها کن
تو اجاق مرده دل آتشی تازه به پا کن
تو منو از نو بنا کن عشق من منو صدا کن
قصه امو بی انتها کن روبروت آیینه بگذار
ابدیتی بنا کن عشق من منو صدا کن
قصه نگفته ام من تو بیا روایتم کن
عشق من مرمتم کن از عذابم راحتم کن
ای صدای تو نهایت راهی نهایتم کن
عشق من منو صدا کن تو منو از نو بنا کن
رهسپار قصه ها کن تو به خاکستر نگاه کن ( ادامه )
بگو که گل نفرستد کسی به خانه من
که عطر یاد تو پر کرده آشیانه من
تو چلچراغ سعادت فروز بخت منی
بجای ماه تو پرتو فشان به خانه من
به شوق روی تو من زنده ام خدا داند
برای زیستن اینک تویی بهانه من
صدام کن ای صداقت پیشه، بی بی گل عتیقه
تمام دلخوشیم اینه که دل با تو رفیقه
صدام کن ای هوای تازه ای عطر رمنده
هوا پر شه پر از پرهای رنگی پرنده
بزن بارون بزن خیسم کن، آبم کن، ترم کن
کمک کن تازه بارون من غریبم پرپرم کن
بزن آتیش به جونم شعله کن خاکسترم کن ( ادامه )
وقتی سرت رو شونمه درد و بلات تو جونمه
جون به جونم اگر کنن خاطر خواهیت تو خونمه
دلم می خواد باهات باشم رفیق پا به پات باشم
سایه به سایه دم به دم بمیرم و فدات باشم
تصدق رنگ چشات شبا ستاره هاش فدات
نخواب بذار نگات کنم هرچی دارم فدات کنم
ستاره بارونت کنم جونمو قربونت کنم ( ادامه )
بازوانت را به مستی حلقه کن برگردنم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره یه زیبایه خود را ازرخ من وا مگیر
جز به اغوش چمن یا دامن من جا مگیر
راز عشق خویش را اهسته خوان در گوش من
جستجو کن عشق را در گرمیه اغوش من
من تو را تا بیکران ها من تو را تا کهکشانها
از زمین تا اسمانها دوست دارم می پرستم
من تو را همچون اهورا من تو را همچون مسیحا
همچون عطر پاک گلها دوست دارم می پرستم ( ادامه )
در دل شب دعای من گریه بی صدای من
بانگ خدا خدای من بخاطر تو بود و بس
پاکی لحظه های من گریه های های من
گوهر اشکهای من به خاطر تو بود و بس
اینهمه بی پناهیم اینهمه سر به راهیم اینهمه بی گناهیم
غصه به جان خریدنم از همه کس بریدنم زخم زبون شنیدنم
به خاطر تو بود و بس به خاطر تو بود وبس ( ادامه )
وقتیکه تو رفتی خورشید نمرده
دریا و بیابان خدا دست نخورده
وقتیکه تو رفتی قلبی نشکسته
اشکم نشده سیل و مرا سیل نبرده
وقتیکه تو رفتی انگارنه انگارکه از تو اثری بود
انگار نه انگار که بیدادگری بود
انگار نه انگار که عشقی به سری بود
انگار نه انگار که در دل شرری بود
وقتیکه تو رفتی انگار که عشقی به دل نطفه نبسته
انگار که مستیم و صبوحی نشکسته
انگار که عمری بر باد نرفته ( ادامه )
ناز من عشق من از چشم ترم زود مرو
سر و جانم به فدایت ز برم زود مرو
نکنم شکوه که دیر امده ای در بر من
لااقل دیر چو ایی به سرم زود مرو
بنشین یک دم و از چشم ترم زود مرو
ای شکسته تو شکستی مویه کردی
غصه خوردی از ته دل گریه کردی
من باهاتم خاکه پاتم مثل ماتم تو صداتم ( ادامه )
اونا که تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن
تو قمار زندگانی همجوربازی رو دیدن
اونا که تو خلوت شب شعرهای حافظو خوندن
همه راه و رفتن اما بر سردو راهی موندن
بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته
یه نفر همیشه تنها سر اون کوچه نشسته
بهشون بگین که قصه ش مثله شاهنومه درازه
کی بوده کجا رسیده چه جوری باید بسازه
حالا قصه هاشو مستا توی میخونه ها میگن
اما اون همیشه مستو توی اونجا را نمیدن
دیگه نیست کمند دلها گیسوهای رنگ برفش
دیگه میخونه جایی نیست که بیاد رو لبها حرفش ( ادامه )