دختـر ِ گیسو طـلای ِ شهـر ِحافظ حالتان
دلبــری کـن تا بپـرسم از سن و از سالتان
از نسیـم دلـــــربای ِ عطــر زلفـت آمــدم
از نمـــازی تـا ســر ِ کـــوی ارم دنـبـالـتان
گرچه ریزد نم نم ازگلهای اندامت هوس
یک نفس راضی نباشم تـا کنـم اغفـالتان
تِق تِق کفشت که برداردسکوت کوچه را
پشتِ سر پروانه میریزد به روی ِ شالتان
آرزوهــای دلــت را بـر کــف دستم بـریـز
تـا بگیرم از کتاب خـواجـه حافظ فالتان
آنقَدر خوبی که از قصر بلور افتاده است
موجی از رنگین کمان بر وسعت اقبالتان
عاقبت مـا را به کشتن میدهد بانو عسل
تاب زلف و چشم ناز و گونه های چالتان
علی قیصری