جعبه مطالب پیشنهادی ما

سپیده دم اومد و وقت رفتنحرفی نداریم ما برای گفتنهر چی که بوده بین ما تموم شداین جا برام نیست دیگه جای موندنمن میرم از زندگی تو بیرونیادت باشه خونمو ...
دیدن مطلب
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشبتا کنی عقده اشک از دل من باز امشبساز در دست تو سوز دل من می گویدمن هم از دست تو دارم گله ...
دیدن مطلباین سکوت و این هوا و این اتاقشب به شب به خاطرم میاردتتوی این خونه هنوزم یه نفرنمیخواد باور کنه نداردتنمیخواد باور کنه تو این اتاقدیگه ما با هم نفس ...
دیدن مطلب
بیمارم، مادرجانمی دانم، می بینیمی بینم، می دانیمی ترسی، می لرزیاز کارم، رفتارم، مادرجانمی دانم ، می بینیگه گریم، گه خندمگه گیجم، گه مستمو هر شب تا روزشبیدارم، بیدارم، مادرجانمی ...
دیدن مطلب
پریشان تو ام هرچند می دانم نمی دانیچه حالی دارد ای گیسوکمند من پریشانیسرانجام دل شوریده ام را می توان فهمیداز آن چشمان مست و تیغ های ناب زنجانیمن از ...
دیدن مطلب
هم نفس دیروزم هیسچیزی نگو سکوت کنمن میگویم تو گوش کنیادم نیست چگونه بهارو تابستانگذشت و خزان بازگشتیادم نیست چند ماهتاب رد شدتا آفتاب باز در بیادیادم نیست قطره های ...
دیدن مطلب
من از بی مهری آلوده ایام می ترسممن ازبغض گلوی رفته در هر کام میترسممن از بیگانگی های رفیق و خویش و همسایهمن از این بازی بیهوده بی جام میترسممن ...
دیدن مطلب
شب به اون چشمات خواب نرسهبه تو می خوام مهتاب نرسهبریم اونجا اونجا که دیگهبه تو دست افتاب نرسهعاشقت بودن عشق منهاینا قلبم فریاد می زنهگریه مستی داره صداماین صدای ...
دیدن مطلب
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنمگرشکوه ای دارم زدل با یار صاحبدل کنمدر پرده سوزم همچو گُل درسینه جوشم همچو مُلمن شمع رسوا نیستم تا گریه درمحفل کنماول ...
دیدن مطلبآفتابت- كه فروغ رخ «زرتشت» در آن گل كردهستآسمانت- كه ز خمخانه «حافظ» قدحي آوردهستكوهسارت- كه بر آن همت «فردوسي» پر گستردهستبوستانت- كز نسيم نفس «سعدي» جان پروردهستهمزبانان مناند.مردم خوب ...
دیدن مطلبفقط چند لحظه کنارم بشینیه رویای کوتاه، تنها همینته آرزوهای من این شدهته آرزوهای ما رو ببین!فقط چند لحظه کنارم بشینفقط چند لحظه به من گوش کنهر احساسی رو غیر ...
دیدن مطلبیه بار بذار حرف بزنم دیگه نه حرف سفرهنه حرف تیر تو قلب یه دیوونه ی در به درهنه صحبت پرسیدن لحظه و روز و حالتهنه قصه ی عاشقیه نه ...
دیدن مطلب
دیدگاه های شما